این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت*هرکجاوقت خوش افتادهمان جاست بهشت*دوزخ ازتیرگی درون تو بود*گردرون تیره نباشدهمه دنیاست بهشت
این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت*هرکجاوقت خوش افتادهمان جاست بهشت*دوزخ ازتیرگی درون تو بود*گردرون تیره نباشدهمه دنیاست بهشت
- تورامی خواهم ودانم که هرگز
- به کام دل درآغوشت نگیرم
- تویی آن اسمان صاف وروشن
- من این کنج قفس مرغی اسیرم
- زپشت میله های سردوتیره
- نگاه حسرتم حیران به رویت
- دراین فکرم که دستی پیش اید
- .من ناگه گشایم پربسویت
- دراین فکرم که دریک لحظه غفلت
- از این زندان خامش پربگیرم
- به چشم مردزندان بان بخندم
- کنارت زندگی ازسربگیرم
- دراین فکرم من ودانم که هرگز
- مرایاری رفتن زین قفس نیست
- اگرمردزندان بان هم بخواهد
- دگرازبهرپروازم نفس نیست
- زپشت میله ها هر صبح روشن
- نگاه کودکی خنددبه رویم
- چومن سرمیکنم اوازشادی
- لبش بابوسه می آیدبه سویم
- اگرای آسمان خواهم که یک روز
- ازاین زندان خامش پربگیرم
- به چشم کودک گریان چه گویم
- زمن بگذز که من مرغی اسیرم
- من آن شمعم که باسوزدل خویش
- فروزان میکنم ویرانه ایی را
- اگرخواهم که خاموشی گزینم
- پریشان میکنم کاشانه ای را
خسرو
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 ساعت 02:05 ب.ظ