اشعارشاعران

این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت*هرکجاوقت خوش افتادهمان جاست بهشت*دوزخ ازتیرگی درون تو بود*گردرون تیره نباشدهمه دنیاست بهشت

اشعارشاعران

این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت*هرکجاوقت خوش افتادهمان جاست بهشت*دوزخ ازتیرگی درون تو بود*گردرون تیره نباشدهمه دنیاست بهشت

..:::::زنده یادفروغ فرخزاد:::::..

  • تورامی خواهم ودانم که  هرگز
  • به کام دل درآغوشت  نگیرم
  • تویی آن اسمان صاف وروشن
  • من این کنج قفس مرغی اسیرم
  • زپشت میله های سردوتیره
  • نگاه حسرتم حیران به رویت
  • دراین فکرم که دستی پیش اید
  • .من ناگه گشایم پربسویت
  • دراین فکرم که دریک لحظه غفلت
  • از این زندان خامش پربگیرم
  • به چشم مردزندان بان بخندم
  • کنارت زندگی ازسربگیرم
  • دراین فکرم من ودانم که هرگز
  • مرایاری رفتن زین قفس نیست
  • اگرمردزندان بان هم بخواهد
  • دگرازبهرپروازم نفس نیست
  • زپشت میله ها هر صبح روشن
  • نگاه کودکی خنددبه رویم
  • چومن سرمیکنم اوازشادی
  • لبش  بابوسه می آیدبه سویم
  • اگرای آسمان خواهم که یک روز
  • ازاین زندان خامش پربگیرم
  • به چشم کودک گریان چه گویم
  • زمن بگذز که من مرغی اسیرم
  • من آن شمعم که باسوزدل خویش
  • فروزان میکنم ویرانه ایی را
  • اگرخواهم که خاموشی گزینم
  • پریشان میکنم کاشانه ای را